قربانیان بمباران عشق

افتادن در چرخه معیوب خشونت پنهان توسط فرد خود شیفته

در بسیاری از رابطه هایی که با شور و شوق وصف ناپذیری شروع می شوند، گاهی یک طرف مورد بمباران عشق قرار می گیرد. فرد مود بمباران،  بعد از اندک زمانی بسیار متعجب و سردرگم از روند رابطه متوجه می شود که توسط فردی که به شدت به او عشق می ورزیده است مورد سرزنش ، آزار و سپس  طرد قرار گرفته است.  این زمانی است که از خود می پرسند پس کجا است آنهمه نغمه های شیدایی که سروده می شد.

بمباران عشق زمانی است که شما با هدایا، ابراز علاقه شور انگیز و توجه بی وقفه مواجه می شوید. اگر چه دریافت این همه توجه و عشق، تجربه شیرینی است اما در عین حال می تواند آغاز چرخه خشونت پنهانی باشد که در آن بمب افکن عشق از ابراز و ارایه  عشق و توجه  به طور ناگهانی خودداری می کند تا شما را کنترل کند. غرق شدن  در چنین عشق شور انگیزی می تواند احساس بسیار خوبی  به همراه خود داشته باشد! که به شما اعتماد به نفس فوق العاده ای می دهد زیرا احساس می کنید چقدر مورد توجه و علاقه فرد دیگری قرار گرفته اید. با این حال، چنین انفجار شیفتگی زیاد هم صادقانه به نظر نمی رسد. چرا که اگر درگیر رابطه با فرد خود شیفته ای شده باشید به واقع این شما هستید که به منبعی برای تغذیه حس خود شیفتگی طرف مقابل تبدیل شده اید.

 

مراحل قربانی شدن در سیکل معیوب خشونت توسط فرد خود شیفته

مرحله اول: بارش عشق پرشور

مایک یک سال و نیم پیش با دختر جوانی به نام مریل  آشنا شد.  رابطه آنها از یک  ملاقات ساده در یک مهملنی شروع شد ولی به سرعت پیش رفت و بعد از چند جلسه ملاقات مریل به شدت عاشق مایک شده و آنها خیلی زود رابطه جنسی خود را شروع کردند. در طی این دوره مریل  به شدت شیفته مایک بود به طوری که طاقت دوری و جدایی از مایک برای او جانکاه بود. او با خود می اندیشید که هر طور شده باید مایک را به دست بیاورد تا گوی سبقت را از رقیبان برباید چرا که مایک مرد جذاب و موفقی بود و ربودن دل او کار هر کسی نبود. در طی این دوره مریل  هرکاری می کرد که مایک را خوشحال و راضی نگهدارد . اگر چه بعضی اوقات رفتارهای مایک را نمی پسندید ولی آنها را نادیده می گرفت و با ابراز عشق زیاد تلاش می کرد که مایک را خود عاشق کند. چندی نکشید که آنها تصمیم گرفتند با هم همخانه شوند. عشق و رابطه رمانتیک در اوج خود بود و مریل  همچنان بمب افکنی از عشق و شور و شیدایی بود که این رفتار او مایک را به شدت تحت تاثیر قرار می داد به طوری که مایک احساس می کرد هرگز کسی او را تا این حد دوست نداشته است.  دوست داشتن مریل  در حد پرستیدن بود و این امر باعث احساس غرور مایک بود. این همه تلاش و توجه مریل  او را سرمست می کرد به طوری که کم کم احساس می کرد مریل  را بسیار دوست دارد.

مرحله دوم: بی ارزش کردن با انتقاد و سرزنش

وقتی مریل  و مایک با هم همخانه شدند به تدریج مریل  احساس کرد که دیگر حس قبلی را نسبت به مایک ندارد اکنون او حس می کرد که هرآنچه می خواسته از مایک به دست آورده است لذا این مایک است که باید به او توجه بسیار نشان دهد.  او حس می کرد که شایسته فوران عشق است و هر آنچه مایک انجام می داد برای او کافی نبود. به تدریج اشکالات مایک را بیشتر و بیشتر می دید و تلاش می کرد مایک را فرد عاشق پیشه و بی عیبی کند. یعنی مردی که همیشه آرزو می داشت در کنارش می بود. مایک باید می فهمید که او شایستگی بهترین ها را دارد. همچنین او از این که مایک به  نزدیکان و دوستانش توجه نشان می داد احساس سرخوردگی می کرد و تلاش می کرد احساس نارضایتی خود را به مایک نشان دهد و این آغاز دعواهای بی پایان آنها بود. رابطه انها تبدیل شده بود به چرخه عشق و نفرت هر روز موضوع تازه ای در راه بود. مریل  احساس می کرد که مستحق توجه همه جانبه مایک است دیگر اشکالات رفتاری مایک فقط اشتباهات ساده ای نبودند بلکه به صورت فجایع غیر قابل تحمل دیده می شدند.

مرحله سوم طرد و دورانداختن

در این مرحله مریل  شروع کرد به فاصله گرفتن از مایکی که اکنون عاشق و شیدای مریلی شده بود که ماههای اول ملاقات تجربه کرده بود. او همه تلاش خود را می کرد تا مریل  به حال و هوای قبلی برگردد و دوباره او را از عشق شور انگیز خود سیراب کند. تلاش های  مایک  مدت کوتاهی مریل  را به حال قبل بر می گرداند ولی به سرعت همه چیز به هم می ریخت و خشم و عصبانیت به دنبال آن زبانه می کشید. اکنون هر چیزی می توانست آتش جنگ را شعله ور کند از تصمیم گیری برای رفتن رستوران تا تذکر برای زمان خواب یا استفاده از گوشی همراه. بارها مایک  تصمیم گرفته بود  هر طوری هست به نوعی رابطه را درست کند ولی هرچه بیشتر تلاش می کرد کمتر موفق می شد.  دیگر از نظر مایلک  نه تنها قابل ستایش نبود بلکه فردی بود که که باید تغییرش می داد یا به سختی تحملش می کرد. و این موضوع مایک را که تجربه شیرین عشق و شیدایی از سوی مریل را با خود داشت به شدت آزار می داد. او با خود فکر می کرد من که همان آدم هستم چه چیزی تغییر کرده است که مریل تا این میزان این دچار نوسان شده است. نکته جالب این بود که به محض این که مایک شروع به فاصله گرفتن از مریل می کرد مریل دوباره به سوی او می آمد و سعی می کرد از دل مایک در بیاورد و آنها دوباره ادامه دهند.

مرحله  چهارم ایجاد شک و تردید

مایک که به تدریج خسته و نا امید شده بود و احساس می کرد که تلاشهایش برای راضی کردن مریل به جایی نمی رسد، تصمیم گرفت رابطه را تمام کند. پس از این که مریل را درجریان تصمیم خود گذاشت و فاصله گرفتن از مریل را آغاز نمود به ناگاه با عذرخواهی های مکرر و دلربایی های مریل  ناگاه مریل که سعی می کرد مایک را به خود برگرداند مواجه شد. این رفتار مریل مایک را به شدت سردرگم وگیج کرده بود از یک طرف دوباره یاد آوری عشق سوزان مریل او را به سمت مریل می کشاند و رفتارهای مریل نشان می داد که هنوز اورا دوست دارد و از طرف دیگر به محض این که کمی کوتاه می آمد دوباره سرکوفت ها و سرزنش های مریل شروع می شد و او دلسردت و نا امیدتر می کرد.مریل برای این که مایک را از دست ندهد تاکتیک های مختلفی به کار می برد، از ناز و نوازش، عذر خواهی، وعده دادن این  که خودش را اصلاح خواهد کرد.  حتی گاهی با خرید کادو هایی که مایک دوست می داشت می خواست مایک را از تصمیمش منصرف کند.  اما درست همزمان با دریافت دوباره عشق،  مایک ته دل خود به پایایی این همه شور دوباره اطمینان نداشت و هرلحظه منتظر بود که موضوعی هرچند کوچک تبدیل به جنگ بزرگی بین آن دو شده و دوباره از سوی مریل طرد و رها شود. این وضعیت مایک را به شدت دچار سردرگمی و فرسودگی کرده بود به طوری که حس می کرد دیگر حتی نمی داند از رابطه اش چه می خواهد.

چرخه تکراری بارش عشق و طرد و دور انداختن

داستان مایک و مریل داستان رایج آغاز و پایان رابطه بین یک خودشیفته (مریل) و یک قربانی (مایک) است. در این بازی بی پایان فرد خودشیفته ای که به شدت نیاز دارد که اعتماد به نفسش را محک بزند به دنبال طعمه ای از جنس انسانهای خاص می گردد و با تبدیل شدن به بمب افکن عشق قربانی را به دام می کشد بعد از این که به قدرت خود اطمینان پیدا کرد شروع به بازی انتقاد و سر زنش، طرد، راندن  و سپس شک و تردید می کند در این بین فرد خود شیفته تماما به دنبال تورم ایگوی خود است و در واقع عشق صادقانه ای را در هیچ مرحله ای از رابطه نه احساس می کند و نه ابراز می کند. این چرخه به حدی ادامه پیدا می کند تا قربانی به فرسودگی احساسی و درماندگی مبتلا شده و دایم از خود می پرسد چرا اینگونه شد؟ در این بین فرد خود شیفته طعمه خود را که دیگر انرژی برای سرمایه گذاری در رابطه ندارد رها کرده و در کمین طمعه دیگری برای باد کردن ایگوی خود می نشیند.

در نهایت این که:

تجربه بمباران عشق بسیار شیرین و در عین حال می تواند بسیار خطرناک باشد. حال و هوایی که ممکن دروازه ورود به چرخه قربانی در دام یک خودشیفته باشد. رابطه ای که در نهایت به فرسودگی و از هم کسیختگی عاطفی ختم می شود. بهترین راه درگیر نشدن در چنین رابطه ای آگاهی نسبت به چرخه معیوب و نیز نشانگان چنین رابطه ای است. درآینده مقالاتی در زمینه نشانه های خطر ورود در چنین رابطه هایی نگاشته خواهد شد.  که شما می توانید آنها را در وبسایت دنبال کنید.