جایی که من تمام میشوم و دیگری شروع میشود
نازنین ۳۲ ساله. برونگرا و نیازمند دیده شدن. پرشور اما ناپایدار. در عین حال، عمیقاً تنها.
صبحها بیدار میشود با یک سؤال در ناخودآگاهش در ذهن:
«امروز چه کسی دوستم خواهد داشت؟ و تا کی؟»
او در روابطش تند و پرشور ظاهر میشود. با اولین آشنایی، احساس صمیمیتی میکند که انگار سالها رابطه داشتهاند.
گاهی در همان هفته اول دوست تازهاش را به خانه اش دعوت می کند و احساس می کند این همان دوستی است که سالها دنبالش می گشت!
اما کوچکترین رفتار غیرمنتظره — یک تأخیر، یک بیتوجهی کوچک، یک پیام پاسخدادهنشده — زلزلهای درونش میسازد.
ذهنش زمزمه میکند:
«تو زیادی بودی. الان پشیمونه. مثل بقیه میره.»
با اعضای خانوادهاش هم همینطور است.
در یک لحظه میگوید:
«مامانم تنها کسیه که میفهمدم.»
و لحظهای بعد، با اشک و خشم فریاد میزند:
«تو هیچوقت منو ندیدی! همیشه واسه بقیه بودی!»هرگز من رو واقعا دوست نداشتی
او در فضای کار هم شکننده است.
اگر در کارش تحسینی دریافت کند، تمام وجودش باز میشود. اما اگر انتقادی کوچک بشنود، یا آنگونه که انتظار دارد تایید دریافت نکند تمام وجودش به هم می ریزد و تمام صلاحیت و شخصیتش برای خودش زیر سوال می رود به یکباره فرو می ریزد. ممکن است حتی به رها کردن کارش فکر کند البته نه از لجبازی، از حسی شبیه تحقیر، رهاشدگی، و بیارزشی عمیق.
دوستیهایش ناپایدارند. او یا «همهچیز» است برای طرف مقابل، یا «هیچکس». میگوید:
«آدما طاقت نزدیکی با منو ندارن. من زیادیام.»
گاهی نیمهشبها از زور فشار روانی از خواب می پرد و گاهی به آسیب زدن به خودش یا مرگ فکر می کند نه برای جلب توجه — برای اینکه درد روانیاش قابل لمس شود. واقعی. جسمانی. تحملپذیر.
و با این حال، نازنین مهربان است. وفادار، تیزبین، همیشه آماده برای شنیدن، همدلی، کمک کردن — تا جایی که از خودش جا نماند.
اما نمیداند چطور میان خودش و دیگران مرز بکشد.
نمیداند چطور خودش را نگه دارد وقتی دیگران تغییر میکنند.
و نمیداند چطور خودش را دوست داشته باشد، وقتی احساس میکند همه او را طرد و رها می کنند.
تحلیل روانشناسانه شخصیت نازنین
به احتمال زیاد نازنین دارای اختلال شخصیت مرزی است زیرا علایمی که در پی می آید را نشان می دهد.
- مرزهای روانی ناپایدار: او نمیداند «کجا خودش تمام میشود و دیگری شروع میشود» — دلبستگی و ادغام زیاد با دیگران دارد.
- ترس شدید از طرد شدن یا رهاشدن: کوچکترین بیتوجهی بهصورت تهدیدی عمیق تجربه میشود.
- دوقطبی دیدن افراد (سیاه/سفید): دیگران یا کاملاً خوباند یا کاملاً بد — میانهای نیست.
- نوسانات عاطفی شدید: از عشق و تحسین شدید به نفرت یا ناامیدی شدید در عرض چند ساعت.
- احساس مزمن پوچی یا بیارزشی: احساس تهی بودن، گمگشتگی در هویت، یا بیمعنایی در زندگی.
- واکنشهای شدید به نقد یا تغییر: حتی نقد کوچک میتواند به فروپاشی درونی منجر شود.
یکی از مهمترین نشانگان این اختلال عدم آگاهی نازنین نسبت به آن است لذا دایم دیگران را به خاطر رفتارشان سرزنش می کند. این اختلال یکی از سخت ترین مشکلات روحی و عاطفی است که به سختی به درمان پاسخ می دهد چون اصولا فرد از وجود آن آگاه نیست بنابر این درمان را به سختی می پذیرد..