زنای عاطفی با محارم
زنای عاطفی با محارم نوعی سوء استفاده است که در آن والدین با فرزندان خود مانند یک شریک عاطفی و یا حتی عشقی رفتار می کنند. این والدین از فرزندانشان انتظار دارند که نیازهای آنها را به گونه ای برآورده کنند که بزرگسالان دیگر یعنی همسرشان باید بر آورده می کرد. نمونه این نوع رابطه می تواند شامل رابطه پدر و دختر، مادر و پسر و حتی والد همجنس با فرزند شود. برخلاف زنای با محارم فیزیکی، این نوع رابطه، شامل آزار جنسی نیست. کودکانی که زنای عاطفی با محارم را تجربه می کنند، با افزایش سن در معرض خطر افسردگی، اضطراب، اختلالات خوردن و مشکلات در رابطه رمانتیک هستند.
دلایل زنای عاطفی با محارم
والدینی که مرتکب زنای عاطفی با فرزندان خود می شوند اغلب دچار کمبودهای عاطفی بوده و فاقد سیستم حمایتی سالم برای خود هستند. آنها ممکن است مجرد یا طلاق گرفته باشند یا اینکه یا با همسر خود یعنی والد فرزندان رابطه خوبی نداشته باشند. این والدین نیازهای عاطفی ارضا نشده خود را روی فرزند فرافکن کرده و از نظر عاطفی از فرزندشان تغذیه می کنند. این خانواده ها همچنین ممکن است با اعتیاد یا بیماری روانی دست و پنجه نرم کنند.
کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی که زنای عاطفی با محارم را تجربه می کنند ممکن است:
– از نظر عاطفی و در روابط با دیگران دچار مشکل شوند
– این قربانیان می آموزند که نقش اصلی آنها خدمت به نیازهای والدینشان است
– این دینامیک ناسالم می تواند در طی زمان و در بزرگسالی همه جنبه های زندگی این فرزندان را تحت تاثر قرار داده، مانع از عملکرد سالم آنها می شود.
علائم زنای عاطفی با محارم در کودکان و نوجوانان عبارتند از:
احساس گناه یا بی لیاقتی
اضطراب
افسردگی
احساس مسئولیت در قبال احساسات والدین
مشکل در ایجاد و حفظ دوستی ها
انزوا از دیگران
درگیری یا تنش با خواهر و برادر و/یا والدین دیگر
عزت نفس ضعیف
کمال گرایی
علائم محارم عاطفی در بزرگسالان
علاوه بر موارد فوق، علایمی که که نشان میدهد ممکن است یک بزرگسال در دوران کودکی زنای عاطفی داشته باشد عبارتند از:
مهر طلبی
نداشتن هویت شخصی
ترس از طرد شدن
مشکل در حفظ روابط سالم
ترس از نزدیک شدن به دیگران
اولویت دادن نیازهای دیگران بر نیازهای خود
میل شدید به موفقیت
پیدا کردن شریکی که شبیه به والدین خود باشد
اختلالات خوردن
اعتیاد به مواد مخدر یا الکل
اختلال در عملکرد جنسی
نهایت اینکه
این سندرم در جامعه ما بسیار شایع است وبه همان میزان بسیار ناشناخته! نمود آشکار آن در انتظارات بیش از اندازه والدین از فرزندان است که تا دوران بزرگسالی ادامه می یابد. چنین خانواده هایی اجازه نمی دهند فرزندشان از نظر عاطفی مستقل شده و حتی بعد از ازدواج فرزندان، انتظار دارند اولویت اول فرزندانشان باشند. آنها با القای احساس شرم و گناه دایم فرزندان خود را وادار به ارایه خدمات عاطفی و بعضا مالی می کنند. بیشتر این والدین دارای تیپ شخصیتی خودشیفته بوده و معتقدند که دین زحماتی که برای فرزند خود کشیده اند تا آخر عمر باید توسط فرزندانشان ادا شود. آنها با به رخ کشیدن زحمات خود به فرزندان حس شرم را القا می کنند و آنها را موظف به جبران می دانند. این نوع رابطه جزو روابط سمی و آسیب زا بوده و هرچه سریعتر نیاز به درمان و رسیدگی دارد.